061. آخر هفته
بابا و پسر عمه اخلاقای خاصی دارن دقیقه نودن یعنی یهو تصمیم میگیرن بزنن بیرون خیلی هم پایه همدیگه ان
مثلا همین آخر هفته شب جمعه ساعت 12 علی زنگید به بابا که فردا رو بریم آبسرده {بروجرد} بابا هم پایه گفت بریم مهمون علی بودیم
صبح واسه نماز که بیدار شدم عجیب دلم آش رشته میخواست همون موقع درست کردم
کلی راه بود کنار یه رودخونه اطراق کردیم آش رشته این هفته رو بیرون خوردیم خیلی چسبید
طبیعت خوبی داشت زدیم به کوه اونجا ازبوه {آویشن } پینه کویی {پونه کوهی یا همون اورگانو} چیدیم
کنار رودخونه هم پینه {پونه} جمع کردیم ....دوستان پونه با پونه کوهی خیلی فرق داره هم از نظر ظاهری هم بو و هم...خخخخ باطنیشو نمیدونم
چرت ظهر اون هم کنار رودخونه حال عجیب و البته خوبی داشت دور از جمع جایی که فقط صدای آب میومد و بس جای خواب یک عدد ته خطی
برگشتنی هم رفتیم کنار یه رودخونه ی بزرگتر...حوصله تعریف ندارم خودت عکسارو ببین
پدر ته خطی در بالادست در حال پینه چیدن...
تو تصویر وسط 2تا کوه {جایی که آفتابیه} ابتدای شهر بروجرده...
درخت زالزالک....
ما به این آبی ها لری میگیم {نوژی ور} نمیدونم فارسیشون چیه...
نزدیکای غروب کنار رودخونه بزرگه...
این 2تا آخری هم ظهر کنار رودخونه کوچیکه گرفتم...
+1- از رودخونه فیلمبرداری کردم واسه شنیدن صدای آب با اینکه حجمشو کم کردم
ولی آپلودش طول کشید از اونجایی که آدم کم حوصله ای هستم بیخیالش شدم :D
2- آخر هته ی خوبی بود....