::: خط خطی :::

78. خرید

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ


با مامان و بابا رفتیم خارج از شهر باقلا بخریم از کنار کلی باغ گذشتیم زرد آلو و آلو و....

بابا از یه آقایی که تو یه باغ میوه می چید آدرس گرفت ..بعد از آدرس گرفتن به بابا گفت

تو ماشین ظرف دارید بابا گفت نه ...به یه خانما که اونطرفش بود اشاره داد

سطلی که دستشه رو بهش داد سطل میوه رو داد به بابا ....

بابا پرسید میوه فروشی هم دارن؟؟

آقاهه گفت نه اجازه فروش نداریم مال حاجیه اینا حلالتون

سطل میوه رو خالی کردم رو صندلی کنار حودم وسوسه بر انگیز بودن

منی که وسواسم و میوه نشسته نمیخورم کلی زردآلو نشسته خوردم خیلی خوشمزه بودن...

رفتیم مزرعه باقلا خریدیم منم کمی باقلا چیدم خوردم :D

حالا یکی نبود بگه اخه آدم عاقل با کفش 5سانت میره تو مزرعه {پاهام درد گرفته بود...

بعد اون هم رفتیم سبزی فروشی {یه مزرعه همون خارج شهر بود دیگه}

.ااای بوی سبزیش آدمو مست می کرد ....


+ فک نکنم کسی از من تنبل تر تو پست گذاشتن باشه {این مال 2هفته پیشه }:D



۹۳/۰۳/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ته خطی ...

نظرات  (۶)

۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۱۴ آقای روان پریش
پاسخ:
ما نیز همین ...
۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۴ آقای روان پریش
واقعا چطور با کفش های پاشنه دار راه میرین؟؟برام هم سواله هم جالب
پاسخ:
دیگه عادته تازه این پاشنه کوتاهمه یکی دارم 10 سانته اونو.......
میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوه!!!
پاسخ:
آره بابا میوه....:D
خوشا به حالتان:)) (آیکون کوچی زاا در حال حسودی)
ای کاش یکی پیدا میشد به ماهم میوه های خوشمزه بده:|
پاسخ:
ای کاش یکی پیدا می شد همیشه بهمون میوه میداد ...
ما نیز همین یبار بود....
نچ نچ
پاسخ:
چرا نچ؟؟؟
ولی پست جالبی بود...طرف که میوه ها رو بهتون داده آدم باحالی بوده...دمش گرم..:))
پاسخ:
دمش واقعا گرم خیلی خوشمزه بودن....:D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">