083. آخر هفته
خودتون که میدونید و لازم نیست بگم با اکیپ همیشگی رفتیم{خانواده دایی و پسر عمه}
رفتیم یه منطقه به اسم دره انارو تو راه کنار یه چشمه نگه داشتیم
یه آب لجن پایینتر از چشمه بود با کلی قورباغه منو محمد پارسا با چوب افتادیم به جون قورباغه ها
چوب رو می زدیم تو سرشون اونا هم می پریدن تا چوبو بگیرن
بعد ما یهو جیغ می کشیدیم و میرفتیم عقب کلی هم بهشون خندیدیم:D
این روبروی چشمه بالای کوه...
بعد رسیدیم به دره انارو {جای مورد نظر }هواش خنک بود و سایه عالی اما زمینش خشک بود
بعد از ناهار واسه چای و میوه رفتیم آبشار گریت ...همون حوالی بود
کلی چشمه و آبشار داشت هوا خنک و آب سرد
چشمه هاش تقریبا نزدیک به همدیگه بودن...
اینارو از تو ماشین گرفتم
رودخونه رو که ادامه میدی به آبشارا می رسیم
آبشارا تقریبا نزدیک به همدیگه ان شاید با فاصله 100-200 متر
این کانال آب از رودخونه جدا میشه واسه آبیاری کردن زمینای کشاورزی..
رودخونه هم میفته تو دره {هر چی جلوتر میری آب از سطح جاده پایینتر میره}
از اینجا به بعدش رو ما ادامه ندادیم اما 2کیلومتر پایینتر یه امامزاده هست
امامزاده پیر احمد و چند کیلومتر پایینتر از امامزاده {شاید 3-4 کیلومتر}
میرسیم به هفت چشمه اونجا هم یجاییه با کلی چشمه و آبشار
محمد پارسا رو هم که یادتونه {همون مو فرفری}البته اینبار موهاشو کوتاه کرده :D
از اونجایی که میدونید من یکم و فقط یکم تنبلم نصف عکسارو گذاشتم :D
ته خطی آخه چرا با احساسات یه شاپرک بازی میکنی؟:(
الان من شکست عشخی خوردم کی جوابگوه؟:(