091. 9 تیر
متن و ترجمه ترانه چوپون بوتم
----------------------------------------------
برده دل مه نازار رنگینی ک ساوه ت سواه کی فراموش
نازنینا! زیبابی آن تن پوش تو دل مرا از آن خود کرده.
یا میمیرم یا موم و چوپون باوه ت گرم و که پنه ک پوش
هم اکنون یا خواهم مرد و یا دست کم چوپان گله پدرت خواهم شد. چوپانی در لباس گرم شبانان
برده هوشم پری ای گارنش مرواری، گارنش مرواری
پری زیبایی عقل و هوش مرا به تاراج برده، فرشته ای که گارن او از مرواریدد است
زر و زر جلیقه ش د زیر سرداری، در زیر سرداری
فرشتهای که جلیقهاش در تلألو نور می رقصد.
وا سا داریا کی به لی زلفیان میکه شونه وا سه ر شو مونه
زیر سایه درختهای بلوط زلف های خود را شانه میزند و بر دوش خویش رهایشان میکند.
میچنه بافه میکه، جفتی مار مرده پیچسه و گرده
و پس از آن موها را دسته دسته کرده و آنها را میبافد، آنچنان که گویی دو مار مرده بر گرده او پیچیده است.
اوسنیا که ایل و بار، ایل تلمیت سوار
آنزمان که مردمان ایل سوار بر اسبان زین شده در حال حرکت هستند.
زرنگی زنگول پات دیر می کرد مه ل و مار
آوای جرینگ جرینگ پابند و زیورآلات پای تو پرندهها و مارها را فراری میدهد.
اری چوپونکی باوه تم، نازار لرسو
ای نازنین لرستان! من چوپان پدر تو هستم
خاکیاک دورون ن د ساوه ت به ته کو
گرد و غبار ادوار و گذشته های دور را از سطح تن پوش خود بزدا
چی افتاو که درآیه د زیر کوته اور
همانند آفتاب در زمانی درآمدن از پشت ابر
تو ن و چوپی د دور
تو همراه با دسته چوپی در حال رقصیدن هستی
{سا: سایه، دار: درخت، بلی: بلوط، بافه: دسته شده، بسته بندی شده، اوسنیا: آن زمان، تلمیت: بستن بار و بنه بر دوش اسب به گونهای که از آنها زین ساخته شود، زرنگی: جرینگ جرینگ کردن اشیاء فلزی، زنگول: له بابند و زیورآلات مخصوص پای زنان اشاره دارد، مل: پرنده، به ته کو: بتکان(مانند فرش یا پارچهای که در اثر ضربه پاک میشود.، کئته اور: توده ابر
جوپی: نوعی رقصل محلی در غرب کشور، کپنک: نوعی تن پوش مردانه سزتا پا که از نمود ساخته می شد نیز آب ز آن عبور نمیکرد. }
--------------------------------------------------------------------------
متن و ترجمه ترانه چوپی...
----------------------------------------------
ها میا دِ دیر ساز سحری
(از دور می آید صدای ساز سحری)
بازِنَه گَل گَل چی حور و پری
(رقصنده ها دسته دسته چون حور و پری)
وریسا وه پا توزِ هَل پَرکَه
(بلند شده است گرد و غبارِ از رقص هل پرکه)
می لرزَه زِمی وا لرزِه تَرکَه
(می لرزد زمین با لرزه چوب دهل و ترکه)
پاپی یا وه ناز ، سُوآرَه وه دِو
(پیاده ها با ناز و خرامان ، سواره ها به تاخت و دوان)
شِیوَنَه وِشو سازِ سوآر هِو
(شانه ها را به هم ریخته صدای ساز سرنای سوارهی)
وریسا وه پا توزه هَل پَرکَه
(بلند شده است غبارِ رقص هل پرکه)
می لرزَه زِمی وا لرزِه تَرکَه
(می لرزد زمین با لرزه چوب دهل و ترکه)
شُونَه شکی و دِوپا و سه پا
(رقص های شونه لرزاندن و دو پا و سه پای لری)
دِ راز و نیاز دسمال دٍ هَوا
(زمان راز و نیاز و گردش دستمال در آسمان است)
توزه بازی گه شورِ بازِنه
(شور و شوق رقصندگان گرد و غبار زمین را بلند کرده)
کِردَه وه مَشَر شوقِ سازِنه
(شوق نوازندگان محشری برپانموده است)
نه زِمی دیار نه دسه دیار
(نه زمین قابل دیدن است و نه دسته رقصندها را می توان دید)
مگر آرِمی مِقامِ قَطار
( مگر آن زمان که با رقص آرام قطار می رقصند)
موجِ بازِنه چی موجِ دریا
(موج و گروه رقصنده ها همچون موج دریا)
آرِم مِیرَه وا سِئَنگی سِماع
(با رقص سنگین سماع آرام و قرار می گیرند)
نه زِمی دیار، نه دسه دیار
(هنگام رقص نه زمین قابل دیدن است و نه دسته رقصنده ها را می توان دید)
مگر آرِمی مِقامِ قَطار
( مگر هنگام همراهی شان با رقص آرام قطار)