::: خط خطی :::

137. من اومدم

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ب.ظ


وقتایی که از حالت افسردگیم میام بیرون یه کارایی می کنم مثلا    میزنم


ظهر حین انجام کار سوت میزدم مامان بی اعصاب میگه

- :******* {سانسور شد}

+: واقعا که مامان

-: مگه *****{سانسور شد}

+: وا مااامااان این چه طرز حرف زدن با یکی یدونه ی خونته

اصن فک کنم خانواده موافق بیرون اومدن بنده از افسردگی نیستن شاید اینطوری بیشتر امنیت دارن

عاغا دیشب ساعاتای یک و نیم یهو یه موش تو خونه دیدم همچین گفتم ع موش که موش بدبخت فرار کرد

رفت تو آشپزخونه منم یه پشتی گذاشتم در آشپزخونه که به خیال خودم نیاد بیرون بلکه بنده با آرامش خیال بخوابم

بعد یادم افتاد آب نخوردم فلاکس آب سرد هم رو کابینت آشپزخونست رفتم رو اپن و از اون بالا کف آشپزخونه رو دید زدم

میخواستم ببینم موشه کجاست ندیدمش سریع پریدم کف آشپزخونه فلاسک رو با 2تا لیوان گذاشتم رو اپن

و از رو اپن خودمو انداختم تو هال {به نظرم امنیتش نسبت به رد شدن از رو پشتی بیشتر بود }

همین که سر خوردم برم تو رختخواب یهو موشه خودشو از رو پشتی انداخت تو هال منم بدو رفتم رو پاسیو

 پدر رو از خواب بیدار کردم بعد بابا و داداش کوچیکه هم گرفتن انداختنش بیرون

دیگه وسواس فکریم عود کرده تا چند روز تو خونه که راه میرم هی زیر پام رو نیگا می کنم

یه وقت موش زیر پام نباشه {از موشا متنفرم}

ع راستی سلام خوبین شما؟؟{یادم رفت}:))))



۹۳/۰۶/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ته خطی ...

نظرات  (۱۷)

اونا که سانسور شدن دقیقا چی بودن؟؟:))
من وقتی از افسردگی میام بیرون
اینخده حرف میزنم که همه از دستم عاصی میشن:)))
پاسخ:
فحشای مادر دختری بودن:))))
عین خودمی:))
آخ موش خیلی بده ......
یه بار گربه از در ورودی خونه اومد تو رفت تو خونه رفتم پسر همسایه رو آوردم بردش بیرون یعنی انقد من آدم ....هستم دی
پاسخ:
چندشه....
خسده نباشی باز خوبه همساده پسر داره:D

موشا به این خوشگلی...والا:))))))))))))
پاسخ:
انگشتاشون خوشگله:)))
به به سلام چقدر خوف از افسردگی نجات پیدا کردی
مووووووووووووووووووووووووووووووووووش؟؟؟؟به همین راحتی رفتی آشپزخونه؟؟؟؟؟منکه بودم یه جیغی میکشیدم که همسایه هام بیان کمک
پاسخ:
سلام گلم ..
نه من اهل جیغ نیستم مخصوصا از اون همسایه خبر کنا...
کجایی؟؟؟
تمام سوراخ سمبه های وبتو گشتم
کوجی؟؟؟
پاسخ:
همینجام ...
۱۰ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۵۶ بنای با ثوات
چه باحال بود..
خوبه که از افسردگی دراومدی...از بس اومدم اینجا و نبودی دلمان گرفت..:))))
منم از موش بدم میاد..
فک کنم اون موشه از افسردگی درت آورده..:)
پاسخ:
خاک تو سرش هنوز که هنوزه فک می کنم تو خونه داره ویراژ میره...:)))
عاره خوب شد دراومدم نزدیک بود غرق شم....
داستان قبرستون رفتنتو و تعریف کن زود...
پاسخ:
عاغا شب اول قبر مامان بزرگم رفتم سر قبرش قرآن خوندم البته مامان و داداش دومی و دختر خالم هم باهام بودن:)))

مظلوم نمایی فایده نداره
پاسخ:
پ چی فایده داره....
یعنی بقیه سفرنامه رو نذارم؟؟؟
پاسخ:
اونو بذار ولی سوغاتی رو هم بده...:)))
کجا رفتی حالااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
برقامون رفت...:D

خوب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه اعصاب میذاری تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واس چی حالت بد میشه ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
سوغاتی ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
کی من ؟؟ من هیشکاری نکردم بوخودا{آیکون مظلوم نمایی}
نمیذارن که خوب بمونیم...
عاره دیگه مسافر باس سوغاتی بیاری....:)))

به به

پس تشریف آوردید...
پاسخ:
بعله سوغاتی من کو؟؟؟
 {سوزنم گیر کرده رو سوغاتی دیگه خود دانی}:D

ا سلام ته خطی جونم!چطوری؟؟؟اخه دوستم ناراحت میشی دل ما رو هم غصه فرا میگیره!!!
:))))))))))))))
ا مووووووووووووووووووووش!من ازشون بدم نمیاد...یعنی از اون تو جوبیا بدم میاد فقط!!!
به به ته خطی یه کتاب بنویس ماجراهای من و موش!!!;-)
پاسخ:
سلام گلم خوبم توپ توپ....
اه که من ازشون متنفرم چندشا....اتفاقا ما لرا به اون تو جوبیای گنده میگیم گرزه چند روز پیش یکیشون پشت در حیاط دیدم اندازه بچه گربه بود ....
:دی 
پاسخ:
:))))
تا حالا دست کشیدی روی کمرشون؟ اینقده نرمی نرمیه:))
پاسخ:
بهشون نزدیک شدم ولی نه عاغا نه دیگه تا این حد ....
من چشمای موش ها رو خیلی دوس می دارم.. دیدی چه مشکی و شفافه؟ توش زندگی موج می زنه.
پاسخ:
منم دیدمشون لامصب عجب چشایی دارن تازه انگشتاشون وااای
خوش برگشتی خانوم. منم که سوت می زنم از این تیکه های سانسوری می شنوم!!! چه وعضشه؟
پاسخ:
واقعن چه وضعشه مام دل داریم خوب:D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">