144. باز تنبلی زد به سرم
دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ
ته خطی زندست هنوز داره نفس می کشه ولی تنبلیم میاد بنویسم:)))
دیشب واسه شام کتلت درست کردم بعد هم زنگ زدم به بابا زودتر بیاد خونه تا بریم پارک
با خانواده شام رو تو پارک خوردیم خیلی هم خوش گذشت...
مامان میگه یه غذای دیگه درست می کردی یه غذای بهتر
میگم بیخیال مادرم اصل دور هم بودنه
----------------------------------------
تو خونه نشسته بودم کارمو می کردم یهو یه چیزی پرید نشست جلوم دیدم ع ملخه
در حین گرفتنش پاش شیکست وقت عکس گرفتن هم خیلی تکون میخورد
اصن هم بچه خوبی نبود:)))
بعد هم بردم تو حیاط آزادش کردم
+ به نظرتون با یه پا میتونه زندگی کنه عایا؟؟
۹۳/۰۶/۱۷
اوخی