پرونده ای که باز نشده بستمش
از همون اول جواب قطعی به پدر گرام دادم
بابا میگه برادر بزرگمه و سخته واسم جواب رد بدم
و من تو کتم نمیره به خاطر دل کسی دیگه پا رو دل خودم بذارم
حالا طرف هر کسی میخواد باشه ...
کاشف به عمل اومد که خانواده هم زیاد میل و رغبتی به این وصلت ندارن
فقط نمیدونم چرا منو تو این یه هفته تو منگنه گذاشتن و هی ....
امروز جواب نهایی رو به پدر گرام دادم و آب پاکی رو ریختم رو دستشون
فقط نکنه یهو با عمو بمونن تو رودروایستی و بگن بله:))
----------------------
نشستیم سر میز ناهار میخوریم مامان میگه نظرت چیه؟
میگم نظر شما چیه؟
بعد از کمی جر و بحث بلاخره خانواده تفره رفتن رو میذارن کنار
مامان میگه والا من که میگم از نظر ظاهر و قد و قواره به تو نمیخوره
میگم پس چه جور ادمی به من میخوره؟؟
مامان با لبخند به بابا نیگا میکنه بابا میگه:یه پسر قد بلند چارشونه کمی هم تپل
و خدا میدونه من با شنیدن این حرف ذهنم کجاها رفت (آیکون رویا و این حرفا)
+نیمه گمشده کجایی خودت رو با شرایط موجود وفق بده :))