یه همچین کدبانویی هستیم مثلن
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ
با مامان رفتم خرید یکم خرده ریز گرفتم مامان واسم جنس خریده لباس بدوزم واس خودم
سه روزه گوشه ی خونست هنوز حوصلم نکشیده برم طرفش مامان هم هی تهدید
و دعوا که اگه میدونستم قراره مث بقیه جنسا به کمد بپیوتده اصن واست نمیگرفتم
چیه خب خسته ام خسته حال ندارم الا بدوزم ولی خدابخاد در آینده جز برنامه کاری قرارش میدم
با پدر گرام رفتیم یه خرید از این بلغور گندما خریدم واسه حلیم ،
حلیم پوختوندم واسه بار اول بد نبوود هیچ مزه اش هم خوب شده
بود تازه امروز هم کلوچه خرمایی پختوندم اینارو که نمیبینن هی میگن تنبل شدی
قدر نمیدونن که
۹۴/۰۴/۱۲