::: خط خطی :::

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شب مهمون داریم خانواده دایی و بچه هاش ...

دیشب تا صبح نخوابیدم همش منتظر بودم (انتظار خر عسد اونهم بیهودش)

 مامان اول صبح بیدار باش زده همش کار و کار و کاار 

بعد الا من باس برم خورش و سالاد درس کنم ظرفا رو اماده کنم دوش بگیرم وسایل پذیرایی و ...

 چرا من خواهر ندارم واقعن چراا؟

الاکی باس پاسخگو باشه خب من دیشب نخابیدم خواابم میاد ...

همش چشام داره دو دو میزنه یه کنجی گیر بیارم بکپم اما از مامان و خشمش میترسم

 اصن چرا من خوااهر نداارم چراا؟؟

ته خطی ...
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر


معلومه وقتی هفته ای یبار بیای سر وقت وب اینطوری میشه

باس تو زندگیم یه روند جدید در پیش بگیرم اینطوری فایده نداره خودم هم از خودم دارم خسته میشم

داداش بزرگه جدیدا منو میده واسه افطار


بامیه و گوش فیل واسشون درست کردم {روز قبلش فقط بامیه}

این بار یبیشتر درست کردم بلکه واسه افطار امشب هم بمونه

{اینا تو عکس اضافه بودنا بعد اینکه حسابی خوردن30-40تایی میشدن}

صبحی اومدم میبینم ظرفش دست داداش دومیه 7-8 تاش مونده

میگم اینارو واسه افطار گذاشته بودم نه اینکه تکخوری کنی

میگه اینکه چیزی توش نبود فقط 20تا مونده بود منم گفتم واست زحمتشونو بکشم

20تا کمه عایا؟؟

انصافه بنده 5ساعت به زبون روزه پای گاز درست کنم و اونا تو یه 10دقه بخورن و بگن کم بود؟؟

اینم روز قبلش درست کردم همون کلوچه خرمایی سری قبله این بار کوچولوتر...


اصنشم رفتم تو اعتراض به داداشا اعلام کردم بنده دیگه چیزی درست نمیکنم اصن چه معنی داره

برن پول بدن بخرن منم سر حاضری بخورم والا


+چرا گوش فیلا شبیه پاپیون شدن؟


ته خطی ...
۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

 با مامان رفتم خرید یکم خرده ریز گرفتم مامان واسم جنس خریده لباس بدوزم واس خودم 

سه روزه گوشه ی خونست هنوز حوصلم نکشیده برم طرفش مامان هم هی تهدید

و دعوا که اگه میدونستم قراره مث بقیه جنسا به کمد بپیوتده اصن واست نمیگرفتم

چیه خب خسته ام خسته حال ندارم الا بدوزم ولی خدابخاد در آینده جز برنامه کاری قرارش میدم 

با پدر گرام رفتیم یه خرید از این بلغور گندما خریدم واسه حلیم ،

حلیم پوختوندم واسه بار اول بد نبوود هیچ مزه اش هم خوب شده 

بود تازه  امروز هم کلوچه خرمایی پختوندم اینارو که نمیبینن هی میگن تنبل شدی 

قدر نمیدونن که

کلوچه خرمایی


حلیم



ته خطی ...
۱۲ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

مثلا آهنگ غمگین گذاشتی چند ساعت هم هی گریه کردی بعد پا میشی یه آهنگ جدید play میکنی

《تو برای من همون عشق پاک سابقی تو هنوزم عاشقی میدونم ... خیره شو به رو به من قید چی رو میزنی تو که دل نمیکنی میدونم》

 با ریتم بخون

بعد هم با این آهنگ کلی می رقصی اصنشم مهم نیست ریتم رقص نداره

چند دقه بعد هم ترجیح میدی یه گوشه بشینی و همینطوری که آهنگ پیشم بمون پاشایی رو گوش میدی گریه ات رو ادامه بدی دیونه هم نشدم ...

برادر و خواهر بسیجیا که از اینجا رد میشن فتوای حرام بودن رقص و این حرفا ممنوع حوصله ندارم

ته خطی ...
۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۱

{چند روز پیش}

زنگ زده بود به بابا واسه فردا شبش دعوت کرد بریم خونشون هرچی هم پرسیدیم مناسبتش چیه چیزی نگفت تهش گفت یه دورهمی کسی هم نیست فقط خانواده شما و فلانی

{داداش شخص تماس گرفته}

از اونجایی که ما کلا خانواده تیزی هستیم فهمیدیم خبرایی هست {حدسمون بدنیا اومدن نوه طرف بود}

با کلی پرس و جو از خواهر و برادر شخص مزبور فهمیدیم بعله واسه طرف نوه بدنیا اومده {سپرده بود هیشکی دلیلش رو نگه بهمون}

چه کاریه خب بگین طرف آمادگیشو داشته باشه جلو دیگران دست خالی نیاد

فردا شبش دم رفتن پسر عمه و خانواده دایی اومدن در منزل باهم بریم حالا درسته گفته بود فقط خانواده ما و پسر عمه ایم ولی اضافه شدن خانواده دایی موردی نداره دیگه

رفتن اونجا همانا و روبرو شدن با چندخانواده تقریبا غریبه {البت واس من } همانا

بعد ما هم یه چندتا خانواده دیگه هم اومدن و کلا شدیم چهل پنچاه نفر مناسبتش هم به دنیا اومدن بچه دختر دختر عمه بود

خیلی هم عالی فقط نمیدونم چرا وقت دعوت کردن سفت و سخت میگن کسی نیست جزززز شما

بابا خب حداقل بگو یه مهمونی بزرگ گرفتی آدم آماده باشه شاید بنده دوس نداشته باشم با لباسی که میخام برم مهمونی کوچیک و خودمونی تو یه مهمونی بزرگ حاضر بشم

بعد میگه خواستیم سورپرایزتون کنیم وای که چه سورپرایز جالبی O__o

یادمه چند وقت پیشا یه بار دیگه هم همچین کاری کرده بود واس ختنه سوران پسر همین دخترش دعوتمون کرد تهش هم گفته بود کسی نیست فقط شما و خانواده فلانی و فلانی

بعد که رفتیم چیزی حدود سیصد نفر دعوتی داشت کل فک و فامیل دور و نزدیک رو روئت کردیم

خب که چی مث آدم بگو به فلان مناسبت دعوتید خلااص


{امروز}

+سرم درد می کنه

شاید از کلافگیه شاید هم بیکاری شاید هم ...


قالب رو یسرا جون واسم تغییر داد مرسی ازش :-*


ته خطی ...
۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر