یه بنده خدایی بود یه زمانی می گف یکی هس که ما دوسش داریم خیلی هم بهش امیدواریم
به بودنش و این حرفا شنونده هم گاهی فقط نیگاش می کرد اونم حرفاش رو میزد و به قول معروف
دلش سبک می شد خیلی هم خوب البته ولی یه ایرادی که داشت این بود
{شاید هم از نظر شنونده ایراد بود} این بنده خدا به کسی امیدوار بود که خودش نا امید بود
{گرفتین مطلبو یا نه؟ }
این شنونده هم ته دلش می گف طرف چقد شاسگوله بنده خدا داره زندگیش رو با کسی تصور
می کنه که خود شخصش هیچ تصوری از زندگیش نداره اخه چرااا؟؟
{اینجاش رو چی گرفتین یا نه؟}
خلاصه شنونده گاهی داد و بیداد پند و اندرز هم میداد حتی و یا گاهی تو دلش تمسخر هم میکرد
گذشت و گذشت
شنونده دیگه از بنده خدا خبری نداشت حالا ما هم نمیدونیم ته اون امیدواری و نا امیدی چی شد
میگن تا چیزی رو تجربه نکنید درکش نمی کنید
خبر اومده شنونده به درد بنده خدا دچار شده حیرون و سرگردون حالا بره سماقش رو بمکه
و ته دلش بگه واقعا بنده خدا شاسگول بود من از اون شاسگول تر
مطمئنا اگه الا ازش بپرسن چرا ؟بهتر میتونه واسش جواب پیدا کنه
آهنگ بارون مهدی شکوهی رو شنیدین ؟
حس می کنم قبلا تو وب یکی از دوستان شنیدمش بحرحال حس خوبی بهم میده
منو یاد یه عزیزی میندازه