150. هفته ای که گذشت
هفته پیش هفته ی پرباری بود البته واسه من که نه ولی مطمئنن واسه یه اشخاصی بوده ...
5شنبه شب رفتیم روستا عروسی اکثر همشهریا عروسیا رو تو خونه می گیرن و فقط 30درصدشون تالار می گیرن
عروسی که تو خونه میری دیدن داره ها یعنی قشنگ گه میزنن به اعصاب و روان عادم
عروسی از اقوام پدری بود تو یه خونه مجلس زنونه برپا بود زنونه که چه عرض کنم ارکستر رو گذاشته بودن
تو حیاط {قسمت زنونه }چیزی نزدیک 40-50تا مرد هم روبرو ارکستر دس می گرفتن دم در ورودی و تو حیاط پر مرد بود
مامان جلو رفت و منم پشت سرش اصن من مونده بودم چطوری از بین اینا رد بشم حتی درست جلو پام رو نمی دیدم
تاریک هم بود بدتر این وسط یهو پای مبارک بنده با کفش پاشنه 10 سانتی افتاد تو یه چاله معلوم نبود
طول و عرضش چقد بود که پای چپ بنده دو بار اون تو گیر کرد نزدیک بود با صورت پخش زمین بشم
به یه مکافاتی خودمو کشوندم بیرون
مردا هم همینجوری نیگا می کردن منو نمیگید کارد میزدین خونم درنمیومد دیگه به بدبختی رد شدیم رفتیم
تو مجلس هم که جای نشستن نبود چندتا بچه هم هی میومدن و می رفتن کفشاشونو میمالوندن به من
دلم میخواست بگیرمشون بذارم زیر دست و پا و دق دلیمو سرشون خالی کنم ...
چندتا از پسرای اقوام {پسر عمه و پسر عمو مامان و....} تمام طول شب وسط حیاط دس می گرفتن
با لری تکنو می رفتن قاطی دس گرفتن و اینچیزا {سگ مصبا عجب رقصی داشتنا }
دیشب هم رفتیم یه عروسی دیگه اونم از اقوام دور پدری این یکیا یه مزیت داشتن ارکستر رو تو کوچه گذاشته بودن
کمی دورتر از ورودی زنونه در حیاط زنونه رو بسته بودن مردا تو کوچه دس می گرفتن زنا تو حیاط خونه
هیچ مردی رو تو حیاط هم راه نمیدادن وقتی مردا رو تو حیاط راه ندن ورودی زنونه خلوت میشه ...
درستش هم همینه متاسفانه رسم بدی دارن اینجا اکثر عروسیا و مجالس که میری مردا ورودی زنونه رو بند میارن
اصلا هم فکر نمی کنن اون خانمی که میاد تو مجلس چطور باید از لابلای اون همه مرد رد بشه
تو بعضی مناطق این موضوع کمتره و بعضی جاها واقعن افتضاحه حالا بگذریم که بعضی اوقات
تو تالار هم همچین موضوعی پیش میاد...
خلاصه عروسی که تو خونه برگزار میشه رو باس گه گرفت ...
دیشبم ما رفتیم عروسی دقیقا همین اوضاع عروسی شما بود
مردا جلو در تجوع کرده بودن
به بدبختی آدم باید رد
شه:((