::: خط خطی :::

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است


با یکی از داداشا میرم خرید تو یه فروشگاه ورزشی دس میذارم رو دمبل و قیمت میگیرم

دوتا یک کیلویی {سر هم دوکیلو میشن}میگیرم تو دست تا سنگین و سیکیشون رو تست کنم

فروشنده میگه اگه قبلا کار کردین یک کیلویی و بالاتر بردارین اگه نه زیر یک کیلو بردارین و به مرور سنگین تر کنید

میگم قبلا کار کردم مدتیه کنار گذاشتم

داداش میگه هرچی فک می کنم می بینم اینا واسش زیاده آقا یه دوتا 250گرمی بیار واسمون

داداش ^___^

فروشنده ^___^

من o__O

آخه این داداش ضد حاله من دارم...

دوتا یک کیلویی قرمز گرفتم پولشونو هم انداختم گردن داداش تا دیگه منو دست نندازه...




ته خطی ...
۰۴ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر


به بهونه تعمیر گوشی داداش کوچیکه رو با خودم همراه می کنم و میزنم بیرون

کلی گوشی فروشی و تعمیرات گوشی رو دید میزنیم چندجایی می تونستن تعمیر کنن و خیلی جاها 

نه حق دارن دیگه گوشی فکستنی که حتی آدم روش نمیشه واسه تعمیر بده دست کسی

تو خیابونا قدم میزنیم و مغازه هارو دید میزنیم داداش عین بچه های 5 ساله نق میزنه 

واسه برگشتن عجله می کنه یه مسیر کوتاه رو که رفتیم زودی برمیگردیم حالا دیگه راضی شدم 

گوشی رو بدم دست یکی از اون تعمیراتیا یکیشون که حس میکنم بیشتر از بقیه حالیشه 

گوشیم رو تحویل میگیره یه گوشی دل و روده دراومده گرفته در گوشش و حرف میزنه

"سلام فلانی ببین سیم کارتمو گم کردم شماره شیوا و فاطی رو سیم بودن الا ندارم واسم بفرست 

شمارشون رو جفتشون باهام قهر کردن باس از دلشون دربیارم و......."

خنده ام میگیره جلو خودم رو میگیرم سر قیمت توافق می کنیم و .....

میزنیم بیرون تو راه برگشت با خودم فکر می کنم چه دنیای نامردی وقتی یه پسر در عین واحد

 دو نفر رو بازی میده و حتما تهش به مرد بودنش هم افتخار می کنه و یه روزی هم .....

حالا یادم می افته حرفایی که شنیدم خنده نداشت گریه داشت یه گریه تلخ واسه هم جنسای من

هم جنسایی که خیلی ساده یه آشغالی مث اون و امثال اون رو باور می کنن...



ته خطی ...
۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر