::: خط خطی :::

۱۰ مطلب با موضوع «غم نویس» ثبت شده است


رفته بودیم بیرون کنارم وایساده بود رو سنگ تو رودخونه یهو پاش سر خورد و ...

همون لحظه دست بردم و زیر بغلش رو گرفتم { تمام مدت حس می کردم ممکنه بیفته }

اما زورم نرسید و نتونستم از افتادنش جلوگیری کنم خورد رو سنگ کف رودخونه و ...

به زور بلندش کردم و کمکش کردم بشینه رو زمین کنار رودخونه

دستامو گذاشتم رو کمرش و ماساژ دادم شاید دردش آروم بشه داداشمو صدا کردم بیاد کمک

از دیروز تمام اون صحنه و صداهای لعنتی تو ذهنمه خدا میدونه اون لحظه چقد واسم سخت گذشت

عکس گرفتیم خداروشکر شکستگی یا ترک خوردگی نداشت ...

یه کوفتگی اما همین هم واسه کسی که دیسک کمر داره خیلیه

حالا هم استراحت مطلق ... یادش می افتم اشکم درمیاد




ته خطی ...
۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۸ نظر

مثلا آهنگ غمگین گذاشتی چند ساعت هم هی گریه کردی بعد پا میشی یه آهنگ جدید play میکنی

《تو برای من همون عشق پاک سابقی تو هنوزم عاشقی میدونم ... خیره شو به رو به من قید چی رو میزنی تو که دل نمیکنی میدونم》

 با ریتم بخون

بعد هم با این آهنگ کلی می رقصی اصنشم مهم نیست ریتم رقص نداره

چند دقه بعد هم ترجیح میدی یه گوشه بشینی و همینطوری که آهنگ پیشم بمون پاشایی رو گوش میدی گریه ات رو ادامه بدی دیونه هم نشدم ...

برادر و خواهر بسیجیا که از اینجا رد میشن فتوای حرام بودن رقص و این حرفا ممنوع حوصله ندارم

ته خطی ...
۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۳ موافقین ۲ مخالفین ۱


به بهونه تعمیر گوشی داداش کوچیکه رو با خودم همراه می کنم و میزنم بیرون

کلی گوشی فروشی و تعمیرات گوشی رو دید میزنیم چندجایی می تونستن تعمیر کنن و خیلی جاها 

نه حق دارن دیگه گوشی فکستنی که حتی آدم روش نمیشه واسه تعمیر بده دست کسی

تو خیابونا قدم میزنیم و مغازه هارو دید میزنیم داداش عین بچه های 5 ساله نق میزنه 

واسه برگشتن عجله می کنه یه مسیر کوتاه رو که رفتیم زودی برمیگردیم حالا دیگه راضی شدم 

گوشی رو بدم دست یکی از اون تعمیراتیا یکیشون که حس میکنم بیشتر از بقیه حالیشه 

گوشیم رو تحویل میگیره یه گوشی دل و روده دراومده گرفته در گوشش و حرف میزنه

"سلام فلانی ببین سیم کارتمو گم کردم شماره شیوا و فاطی رو سیم بودن الا ندارم واسم بفرست 

شمارشون رو جفتشون باهام قهر کردن باس از دلشون دربیارم و......."

خنده ام میگیره جلو خودم رو میگیرم سر قیمت توافق می کنیم و .....

میزنیم بیرون تو راه برگشت با خودم فکر می کنم چه دنیای نامردی وقتی یه پسر در عین واحد

 دو نفر رو بازی میده و حتما تهش به مرد بودنش هم افتخار می کنه و یه روزی هم .....

حالا یادم می افته حرفایی که شنیدم خنده نداشت گریه داشت یه گریه تلخ واسه هم جنسای من

هم جنسایی که خیلی ساده یه آشغالی مث اون و امثال اون رو باور می کنن...



ته خطی ...
۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر


از همین می ترسم... آدم به کسی یا چیزی عادت کند...
و آن وقت ... آن کس یا آن چیز قالش بگذارد...
میلیون ها و میلیاردها آدم تو این دنیا هستند...
و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند...
آخر من بدبخت چرا نمی توانم؟...


+ این آهنگ "حس آرامش "

پ.ن: آهنگ به متن ربطی نداره...


ته خطی ...
۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

زخمی که می زنیم؛

دلی که می شکنیم؛

ارزان نیست؛

یک روزی باید بهایش را بپردازیم؛

یک وقتی شاید همین نزدیکی ها ...




ته خطی ...
۱۵ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۵ موافقین ۳ مخالفین ۰