::: خط خطی :::

۱۱ مطلب با موضوع «من و دوستان» ثبت شده است

صبح زنگ خونه رو زدن داداش دومی رفت دم در و برگشت یه چیزی تو دستش بود

پسر دایی ساعت مامان رو که چند وقت پیش خونشون جا گذاشته بود آورده بود

با یه سوغاتی دیگه نمیدونم زن دایی یادش رفته بود همون موقع بده یا.......

به فال نیک گرفتم نیست آقای روان پریش از اینکه دایی واسش سوغاتی نیاورده بود شاکی بود

این شد که من این یکی هدیه رو با کمال میل به روان پریشی تقدیم می کنم....

مبارکت باشه  به خوشی بپوشی....



ته خطی ...
۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر