::: خط خطی :::

۱۱ مطلب با موضوع «من و دوستان» ثبت شده است


2هفته ست منتظر امروزم ...

امروز وب بهترین دوستم یکساله شد منم بهش تبریک گفتم که اونم با خونسردی کامل زد پر پرم کرد...

اصن اگه نزنه تو ذوقم که روزش شب نمیشه ...{تو اون روحش}

بیخیال اون امروز تفلد سودیه

سودی جونم تفلدت مبارک {بیا بخلم}...

بدون کیک نمیای ها گفته باشم...

این هم کادویی که خواسته بودی...

 چوپون بوتم  {یه شعر عاشقونست }

  چوپی {این هم یه شعریه که تو عروسیا میزنن و باهاش لری می رقصن}


+ معنیشونو واست گذاشتم ادامه مطلب فقط واسه اینکه متوجه بشی معنیش چی میشه

ترانشون از معنیشون قشنگتره....:D

دانلود کنید بهتره...


ته خطی ...
۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۱:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر


عصر پا نت بودم داداش بزرگه اومده میگه ته خطی تا یه ربع دیگه آماده باش میخوام ببرمت یه جایی

منو نمیگید هول کردم هر چی می گفتم کجا جواب نمیداد اصن استرس گرفتم حسابی

تو راه ازش اصن نپرسیدم کجا میخوای ببریم تا اینکه خودش گفت: 2تا از خانمای همکار ازش

شیرینی تولدشو خواستن امروز قراره بهشون شیرینی بده منم برد با خودش 

داداش بستنی زعفرونی سنتی گرفت با 6 برش بزرگ کیک قهوه و خامه ...

رفتیم تو پارک نشستیم و خوردیم بسیار چسبید طعم قهوه رو همیشه تو کیک و شکلاتا دوس دارم...

این 3 نفر {داداش و اون خانما} اینقد درباره رئیس و معاون و همکار و.....حرف زدن که مخم پوکید

2/5 ساعت تمام حالا منم هی نیگاشون می کنم و لبخند می زنم اونا هم دارن از درگیری

که بین همکارا پیش اومده میحرفن منم که نفهمیدم ماجرا چیه رسمن درخت بودم اون وسط...

اصن اعصاب واسم نذاشتن هر چی خوردم کوفتم شد ...

----------------------------------------------

از فردا ماه رمضون شروع میشه دوستان جدیدا آخوندای محترم لر یه فتوا دادن :

"از اونجایی که ما همه تو این دنیا مسافریم و روزه بر مسافر واجب نیست..پس نیازی نیست روزه بگیرید"

 و از اونجایی که ما لرا به شدت مقید هستیم و ارادت خاصی به آخوندامون داریم

پس در نتیجه به فتواشون عمل می کنیم نایت اسکین

"ماه رمضون مبارک"

-----------------------------------------------

بچه ها  اینو نیگا کنید مال یکی از داییامه

{البته هرچی تست کردم دیدم این خوش دست تره}



ته خطی ...
۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۰ نظر


دیشب با مامان و داش کوچیکه و داش بزرگه رفتیم پارک

به صرف آب طالبی و بستنی سنتی با کیک خونگی...

تو پارک نشسته بودیم یهو یه خانواده نشستن کمی اونطرفترمون {2-3 متر}

چشم خورد به پدر و مادرش شناختمشون ولی باز به خودم گفتم نه اونا نیستن

از دور که میومد یه لحظه نیگاش کردم فقط 1 ثانیه خودش بود باز با خودم گفتم نه اون نبود

پشت به من هم نشسته بودیم ولی نمیدونم چرا برمی گشتم تا از بودن خودش مطمئن بشم

چند دقه بعد برگشتم نیگاش کردم دیدم برگشته و زل زده تو چشم همون قیافه همیشگی

فقط لباساش عوض شده بود همون طور لاغر مث قبل موهاشو تیکه تیکه انداخته بود تو پیشونیش

برق نگاش از زیر همون لایه مو معلوم بود تلقی نگامون فقط چند ثانیه بود شاید 3-4 ثانیه

سریع نگامو ازش گرفتم و رومو برگردوندم تپش قلب گرفته بودم حس خاصی داشتم

نمیدونم ترس دلهره خشم یا....

 با دیدنش یاد گذشته افتادم یاد خاطراتی که با دیدن اون دوباره یادآور میشه یاد نامردیاش


+ باز همون رو دیدم....




ته خطی ...
۰۴ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر



امروز تولد یکی از دوستان بود..

دوستی که واسه من خیلی خیلی عزیز بود و هست

هر چند ازم دوره ولی واسش جشن گرفتم یه جشن از راه دور

واسش کیک درست کردم و ...................

امروز روزی بود که ته خطی به اندازه تمام دنیا شاد بود

از دیشب تو پوست خودم نمیگنجم....

عصر رفتم وب دوستم چیزایی خوندم و شنیدم که بند بند وجودم سوخت

خوشیای امروز کوفتم شد...

امروز ته خطی بدترین روز عمرشو داره میگذرونه

غمگینم به اندازه تمام دنیا....


+ کیک دست نخورده تو یخچال مونده...

+پست آخر هفته پایین همین پست....


ته خطی ...
۱۰ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

دیشب بهش اس میدادم انگار تو این دنیا نبود من یه چیز می پرسیدم اون یه چیز دیگه می گفت

+:ته خطی

-:جانم

+:دلم گرفته

-:چرا

+:نمیدونم ...دلم گریه میخواد

-:گریه کنی من ..........

+:دعا کن خدا تنهام نذاره

-:خدا هیچکسو تنها نمیذاره

+:کاش خدا نظر کنه

-:خدا همیشه به بنده هاش نظر داره ما گاهی حسش نمیکنیم

+:دلم گریه میخواد

-:حرف دلتو بزن بذار آروم بشی

+:تو آرومم کن

-:میخوام ولی تا دلیلشو نگی نمیتونم

+کاش بشم همون .....که به همه چی اعتقاد داشت

-:الا نداری؟

+:نه

-:به نظر من که داری هرچند کم ولی داری

+:دلم نمیلرزه

-:از چی؟

+:از اسماشون

-:خب ممکنه گاهی دلت نلرزه ...به وجودشون اعتقاد داری؟؟به پاکیشون؟؟

+:نمیدونم

-:یادته قبل عید می گفت دلت هوس زیارت کرده؟

+:اهوم

-:اگه اعتقاد نداشتی دلت هوس رفتن نمی کرد

نمازتو می خونی؟؟

+:نه :S

-:چرا تو که از خوندنش خوشحال بودی و....

+:اهوم

-:......اگه تو اعتقاد نداشتی الا اینطوری نمیشدی ببین همینکه دلت گرفته و اشکت میاد همه اش

نشونست خدا فراموشت نکرده خدا هیچکدوم از بنده هاشو فراموش نمی کنه حتی منو منی که

غرق گناهم چه برسه به تو

+:من بیشترم

-:کی گفته فقط خدا میدونه و بس منم کم گناهکار نیستم ولی به مهربونیش اعتماد دارم به

بزرگیش به عظمتش ته دلتو نگاه کن تو داری؟؟

+:چی

-:به بزرگیش و بخشندگیش اعتماد داری؟؟

.................................

................................

تا 2/5 شب باهاش حرف زدم اینقد که خوابش برد ...

نمیدونم چقد حرفام واسش مفید بود اصلا نمیدونم بهش کمکی کرد یا نه اما تو اون موقعیت چیز

زیادی تو ذهنم نمیومد...


+کسی کتابی واسه اینطور موقعیتا سراغ داره اگه PDF باشه چه بهتر ...



ته خطی ...
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۸ نظر