111. نیما یوشیج

از تی وی فیلم میداد به داداش بزرگه میگم : ع اینو نیگا شبیه نیما یوشیجه فقط این کمی صورتش تپلتره و....

روز بعد وقت افطار نشستیم سر سفره داشت همون فیلمه رو میدا باز بحثش افتاد 

به داداش بزرگه میگم : ع باز نیما یوشیج اومد

داداش رو به مامان میگه :مامان این دخترت چی میگه ؟نیما یوشیج کیه؟ {با قیافه جدی}

مامان : نمیدونم والا 

من :

داداش: چند روزه ته خطی مشکوکه همش اسم نیما رو میاره فک کنم ریگی تو کفششه {بعد نیشخند میزد دزدکی}

مامان: آخرش بلایی می گیرتش همش هم پا این نته و....{ با حرص }

باز هم من :

داداش: خلاصه مامان مواظب این دخترت باش این روزا زیاد اسم نیما یوشیجو میاره مشکوکه 

مامان : بیخود کرده حالا این نیما جوونه یا پیر ؟؟

داداش: نمیدونم از دخترت بپرس ...

و همچنان من :

+ اخه این داداشه دو بهم زنه من دارم.....

110. دلم یه حرف رمانتیک میخاد

گاهی عادم دلش یه حرف عاشقونه میخواد 

یکی که واسش یه کاری بکنه از رو عشق و علاقه

شاید هم یه .....

یه کار غافلگیر کننده .....

+ این هم از معایب رفتن به وبای عاشقونست ....

{ خو نمیگن شاید یکی دلش بخاد اینا چیه می نویسن }

109. خدا رو چه دیدی اصن شاید شد

کیا دیشب ماه عسل رو دیدن؟؟ همون 2 قلو ها

عاغا ما نیز دلمان میخواهد ...

اصن همیشه دوس داشتم یه خواهر دو قلو داشته باشم {گاهن حتی 3 قلو} بعد با دو تا داداش دو قلو مزدوج شویم

البته بیشتر بخاطر مزایای این امر میخواستم ولا غیر...

مثلا جاریت خواهرته قشنگ با هم دس به یکی می کنی جلو سیاست های مادر شوبر محکم وامیسی

یا مثلا احتمال اینکه بچه هات در آینده 2 قلو بشه خیلی بیشتره و حتی 3 قلو...

+ اصن ما دلمان بچه 3 قلو میخاد

بعدا نوشت : عکس بالا 3قلوهای جومونگه {لامصب جومونگ هم 3قلو داره }