::: خط خطی :::

۱۷ مطلب با موضوع «اصن یه وضعی...» ثبت شده است


+هربار اومدیم ناز کنیم همه چی برعکس شد بجا اینکه نازمون رو بکشن ما ناز اونارو کشیدیم 

+طرف تا دیروز پا گذاشته رو خرخره بنده که زودتر کارش رو تحویلش بدم حالا که من تمومش کردم 

سرش شلوغه و هنوز وقت نکرده بیاد تحویل بگیره حالا کار اون به کنار حداقل اون پول مارو بده بزنیم

 به یه دردی 

+حال گوشیم خوبه بحول قوه الهی دیگه خودبخود خاموش روشن نمیشه و بنده زین بابت خرسندم

 فقط یه مشکل خیلی کوچیک پیدا کرده اونم اینکه دو روزه دکمه هاش از کار افتاده

رسما لگن تشریف داره عصر ببرمش تعمیر بلکه حالش جا بیاد

تو این موقعیت فقط همینم کم بود





ته خطی ...
۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر


چند روز پیش رفتم وب قدیمیم {آپ نمیشه ولی دلم هم نیومده حذفش کنم}

اولی و دومی رو نگه داشتم الا که فک می کنم می بینم هیچ دلیلی نداشت اونارو ببندم

اولی رو الکی بستم دیگه دستم نمی رفت توش بنویسم

دومی رو بیشتر دوس داشتم دوستای بیشتری اونجا داشتم

هر پست زیر 50کامنت نمیخورد کلی دوست جون جونی

بعد یکی رفت رو اعصابم هی میومد مارو نصیحت میکرد و چرند پرند می گفت{از همشهریا بود}

بنده هم آدرس وبمو عوض کردم و دیگه به کسی آدرسش رو ندادم دیگه هم آپ نشد{تمام دوستان پر}

سومی ... چهارمی ... پنجمی ..............هر کدوم رو به نحوی و به دلیلی حذف کردم

تو هرکدوم بین 1تا 3ماه مینوشتم بعد ازش خسته می شدم

{بجز اولی و دومی که از 6ماه بیشتر بود}

بذار حساب کنم عمممم فک کنم این وب {همینجا} دوازدهمین وبم باشه 

الا یه حالی دارم از اون حالای مزخرف که دلم میخاد یه چیزی رو حذف کنم حتی یه اکانت جدید

یه جای دیگه ساختم که هنوز توش ننوشتم {نمیدونم شاید واسه آینده نگه داشتم}

دیگه نیازی به توضیح زیادی نیست دیگه گفتم بدونید اگه یه وقتی اومدید و یک عدد ته خطی

اینجا نبود بدونید به جای دیگه با یه اسم دیگه داره می نویسه

{اینجا رو هیچوقت حذف نمیکنم دوستای خوبی اینجا داشتم}


+ از دوستان وب قبلی بعد از یکسال و اندی رفاقت می پرسه تو پسری {آیکن اظطراب}

عجب رفقایی داشتیما:)))

+دوستان اگه یه وقت رفتم هرکی پرسید بگید کنکور داشت رفت نگید مرض وب رها کنی داشت آبروم بره:)))



ته خطی ...
۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ نظر


واسمون کارت عروسی اومده امشب عروسی داریم

گیلی لی لی لی {دلم واسه یه عروسی رفتن تنگ شده}

طرف خط آخر کارت دعوتش نوشته

توجه: وقت ورود ....و..... میوه پوست نکنید چون ما چسب زخم نداریم

کلی بهش خندیدیم کلا انگاری ملت خوششون میاد خودشونو سوژه کنن...

دیگه دوستان شاهد باشین کرم از خودشونه توقع عادمو می برن بالا

بنده امشب توقع دارم عروس داماد یه چیزی در حد حوریه بهشتی باشن بلکه هم قشنگتر از اون 


+ حوریه ها رو رویت کردم میام واستون تعریف می کنم:)))


ته خطی ...
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر


دیشب داداش می گفت یه آقایی واسش تعریف کرده اگه وقت زلزله {همون لحظه که زمین می لرزه نه بعدش}

دستت رو بزنی زمین و 3تا سوره بخونی خدا بهت بهره میده

میدونید که بهره چیه؟؟

{بهره سر درد..کمر درد و...به این صورت که میتونید این مریضیا رو درمون کنید خیلی از اطرافیان اینطور بهره هایی دارن}

مامان ما می گفت قدیمیا گفتن همین که دستت رو بذاری زمین و مثلا بگی بهره سر درد کمر درد زردی {هرچی دلت خواست} کافیه

یه ساعت بعد {همون زلزله 10:35 دقیقه } تو اتاق دراز کشیده بودم که زمین شروع کرد به لرزیدن همه بلند شدن از خونه برن بیرون

یاد بهره افتادم نشستم دست به زمین کوبان خدایا بهره سر درد بهره کمر درد و.....عاغا ما کلی بهره گفتیم

خدا کنه بگیره ....:D

دیشب تا صبح این داش کوچیکه ما هی منو بیدار می کرد می گفت آجی داره می لرزه

بابا بیخیال برو بگیر بخواب اصن هم نمی لرزه....

باز نیم ساعت بعد همونو می گفت تا صبح پوستمو کند اینقد بیدارم کرد....

از صبح تا حالا خبری نیست ایشالا که خدا بیخیالمون شده ....



پ.ن :

میگن قدیما{20-30 سال پیش} تو شهر ما یه مرد جن گرفته

جن به مرد میگه منو آزاد کن بجاش هر چی بخوای بهت میدم

مرده هم به جن میگه : من بهره خورده پا میخام اینقد که تموم نشه

{خورده پا واسه مرد یعنی گوسفند و بز و ....}

از اونور خورده پا واسه جن یعنی شپش ....

هیچی دیگه مرد شپشو شد اینقد که تو کوه زندگی میکرد و کسی نمیتونست بهش نزدیک بشه و....


+ بنده همش حواسم بود که دارم چی میگم نکنه یه وقت یه چیز بگم تو دیکشنری خدا

یه معنی دیگه بده بدبخت بشم...:))))




ته خطی ...
۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر


جمعه رفتم خرید چشم خورد به یه پارچه چهارخونه خوشم اومد خریدم واسه مانتو

گذاشتمش یه گوشه...

هرچی فک می کنم نمیدونم چه مدلی بدوزمش البته حس و حال دوختنش هم نیست :((

اصن من تو انتخاب کردن مدل مشکل دارم الا کلی پارچه ندوخته دارم که نمیدونم

چه مدلی بزنم واس همین ندوخته کنار گذاشتمشون...

{3ماه پیش} چند روز قبل از اومدن خان دایی از مکه دلم یه مانتو جدید خواست دیگه دیدم اینطوری که نمیشه

با مانتو تکراری برم مراسم با همه بی حالیم یکی از پارچه هام که چند ماهی خاک میخورد رو دوختم

بعد از اتمام کار پشیمون شدم چون مدلش خیلی رسمی شده بود دلم یه مدل اسپرت میخواست

الا میترسم سر این یکی هم همین بلا بیاد...:((


+ عکس مدل مانتو رو گذاشتم تو پست پایین رمز همون رمز همیشگیه...

کسی هست رمز نداشته باشه عایا؟؟



ته خطی ...
۲۳ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ نظر